Saturday, August 03, 2013

نگران

چقدر خسته و نگرانم نمی دونم چی شده واسه چی نگرانم، شاید دلم برای این یاروو که ترورش کردن سوخته یا شایدم برای باختن تو کازینو، حس عذاب دارم...
دوباره یه کاریو شروع کردم ، قدرت می خوام تا تمومش کنم ...

No comments: